Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

پروسه " انتقال مسئولیت های امنیتی " به نیروهای رژیم دست نشانده
      یک پروسه ناقص و نیمه کاره

 

از چندی به اینطرف پروسه به اصطلاح انتقال مسئولیت های امنیتی از نیروهای اشغالگر امپریالیستی به نیروهای مسلح رژیم دست نشانده در چند شهر و ولایت کشور با سر و صدا و تبلیغات فریبنده آغاز شده است. این برنامه به تاریخ 26 سرطان 1390 از ولایت بامیان آغاز گردید و پس از آن مسئولیت های امنیتی شهرهای مهترلام ولایت لغمان در شرق، لشکرگاه ولایت هلمند در جنوب، شهر هرات در غرب و شهر مزار مرکز ولایت بلخ در شمال افغانستان به اردو، پولیس و استخبارات رژیم انتقال یافت و در ششمین نوبت ولایت پنجشیر در شمال کابل شامل این پروسه گردید. قرار است طی روزهای آینده مسئولیت های امنیتی ولایت کابل ( به استثنای ولسوالی سروبی) نیز به نیروهای امنیتی رژیم انتقال یابد. گرچه گفته میشود که برنامه انتقال مسئولیت های امنیتی کابل به نیروهای رژیم دست نشانده به  تاخیر افتاده و قرار است مراسم رسمی آن پس از پایان ماه رمضان برگزار شود، اما گمانه زنی هایی وجود دارد که چون اجرای مراسم رسمی برای انتقال مسئولیت های امنیتی کابل به نیروهای رژیم، به دلیل تراکم دفاتر خارجی و وزارتخانه ها در شهر کابل، امکان پذیر نیست، در نظر است که مسئولیت های امنیتی کابل بدون برگزاری مراسم رسمی به نیروهای رژیم سپرده شود. به این ترتیب 2 ولایت بصورت مکمل ( بامیان و پنجشیر )، یک ولایت بصورت غیر مکمل ( کابل ) و 4 شهر ( شهر مهترلام مرکز ولایت لغمان، شهر لشکرگاه مرکز ولایت هلمند، شهر هرات مرکز ولایت هرات و شهر مزار مرکز ولایت بلخ ) شامل اولین برنامه به اصطلاح انتقال مسئولیت های امنیتی به نیروهای رژیم دست نشانده گردیده است.
این برنامه در زمانی به اجراء گذاشته میشود که خروج قسمی نیروهای اشغالگر امریکائی و متحدانش از افغانستان نیز شروع شده است.
بارک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، طی سخنرانی 22 جون 2011 خویش از پنتاگون، اعلام نموده بود که اواسط جولای 2011 روند به اصطلاح خروج نیروهایش را از افغانستان رسما اعلام میدارد. وی وعده داد که تا اواخر سال 2011، 10 هزار از سربازان امریکایی مستقر در افغانستان را از این کشور خارج میسازد. 
حدود 20 روز پس از سخنرانی بارک اوباما، پنتاگون به رسانه های خبری جهان اطلاع داد که تعداد کلی نیروهای شان در افغانستان به 140 هزار نیروی نظامی ناتو و امریکا و 170 هزار نیروی نظامی اردوی رژیم پوشالی میرسد. چنانچه مجموع نیروهای پولیس، ملیشه های اربکی و استخبارات رژیم پوشالی ( تقریبا 130000 نفر ) را هم در این مجموعه شامل سازیم، مجموع نیروهای جنگی اشغالگران و دست نشاندگان شان تقریبا چهار و نیم لک نفر ( دقیقا 440000 نفر ) می شوند.  
بعد از اجرای اولین نوبت از انتقال مسئولیت های امنیتی به نیروهای داخلی و خروج 10 هزار سرباز امریکائی از افغانستان تا ختم سال جاری میلادی، تعداد باقیمانده 130 هزار نیروی نظامی ناتو و امریکا در افغانستان، تا تطبیق دومین نوبت از  خروج نیروهای خارجی از افغانستان در سال 2012، به ترتیب ذیل در پایگاه های شان مستقر خواهند بود و وظایف جنگی شان را طبق معمول پیش خواهند برد:    

  • 36500 نفر در پایگاه های ولایت هلمند
  • 35000  نفر در پایگاه های ولایت قندهار
  • 32000 نفر در پایگاه های ولایات شرقی کشور
  • 6500 نفر در پایگاه شیندند ولایت هرات
  • 11000 نفر در پایگاه های ولایات شمالی کشور
  • 9000  نفر در پایگاه مرکزی بگرامی  

مرحله دوم " خروج" نیروهای نظامی امریکا مشتمل بر 23 هزار سرباز جنگی امریکایی از افغانستان است که باید الی اخیر سال 2012 افغانستان را ترک کنند.
این مجموع 33 هزار نفری نیروهای نظامی اشغالگر، آن بخش از سربازان امریکائی را در بر میگیرد که بر حسب استراتیژی جنگی بارک اوباما در سال 2009 و 2010 از عراق به افغانستان اعزام شده بودند.
طبق برنامه اعلام شده توسط اشغالگران و رژیم دست نشانده، پروسه انتقال مسئولیت های امنیتی به نیروهای رژیم تا آخر سال 2014 تکمیل خواهد شد. اما اشغالگران امریکایی پیوسته تاکید می کنند که بعد از آن تاریخ نیز دست نشاندگان شان را تنها نخواهند گذاشت و بر مبنای یک قرار داد استراتژیک و به گونه دیگر در افغانستان حضور خواهند داشت، کمک های مالی و تسلیحاتی شان به رژیم را ادامه خواهند داد و در صورت لزوم مستقیما نیروی نظامی و جنگی دست نشاندگان شان را پشتیبانی خواهند کرد. هم اکنون مذاکرات پیچیده و بیشتر نهانی برای نهایی ساختن سند مناسبات استراتژیک میان دولت امریکا و رژیم دست نشانده، که موضوع محوری آن موجودیت پایگاه های نظامی دراز مدت امریکا در افغانستان است، میان آنها در جریان است و دیر یا زود ( از حالا تا آخر سال 2014 ) در چهارچوب یک پیمان یا توافقنامه و یا حد اقل اعلامیه به اصطلاح دو جانبه تثبیت خواهد شد.
طوری که روشن است منظور اشغالگران امپریالیست و دست نشاندگان شان از " مسئولیت های امنیتی " پذیرش مسئولیت برای تامین صلح و ثبات در کشور نیست، بلکه " مسئولیت های جنگی " است، یعنی آن مسئولیتی که نیروهای متجاوز و اشغالگر امپریالیست از ده سال به اینطرف بر عهده داشته اند. تجاوز نظامی امپریالیستها تحت رهبری امپریالیستهای امریکایی به افغانستان در اوایل اکتوبر 2001 و اشغال این کشور، با لجام گسیختگی وقیحانه و عریانش، یکی از بارزترین مظاهر تجاوز و اشغال به شیوه استعمار کهن به شمار میرود. آنها برای اغوا و فریب توده ها سعی نمودند اداره دست نشانده ای را به مثابه نقاب مندرس توطئه به صحنه بیاورند و با تمسک به قطعنامه های شورای نامنهاد امنیت به اصطلاح سازمان ملل متحد، برایشان توجیه حقوقی و ایدئولوژیکی بسازند و به این طریق ده سال تمام جامعه بلاکشیده افغانستان و توده های تحت ستم این کشور را در گرداب جنگ غارتگرانه، تجاوزگرانه و اشغالگرانه غوطه ور سازند. اینک " قهرمانان" رسوای آن در آستانه اولین مرحله از " خروج" تدریجی، مشروط و قسمی نیروهای شان از افغانستان قرار گرفته اند و به اصطلاح مسئولیت تامین امنیت بعضی از ولایات و شهرها را به نیروهای رژیم مزدور انتقال می دهند تا منبعد، اداره دست نشانده شان خود عهده دار مسئولیت های جنگی و لشکری روز مره در کشور گردد و بمباران های هوائی، قتل و کشتار انسانهای بیگناه، راکت زنی ها و عملیات های سیستماتیک سرکوب، ارعاب، وحشت و اختناق را خود پیش ببرد.  
با گذشت تقریبا ده سال از زمان آغاز جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانه امپریالیستی به رهبری امپریالیست های امریکایی، اینک یه تازگی موضوع انتقال مسئولیت های امنیتی ( جنگی ) مناطق مختلف کشور از نیروهای اشغالگر به نیروهای رژیم مزدور مطرح می گردد. معنی واقعی این حرکت هیچ چیز دیگری بوده نمی تواند جز اعتراف صریح به اینکه در طی این سال ها رژیم دست نشانده و نیروهای پوشالی نظامی و امنیتی اش هیچکاره بوده اند و صاحب اختیار و گرداننده اصلی کشور و قدرت سیاسی واقعی در آن، نیروهای اشغالگر امریکایی و انگلیسی و غیره بوده اند.  
هسته مرکزی ساختار هر دولتی، به مثابه یک ارگان تامین کننده سلطه و اقتدار طبقاتی، نیروهای نظامی و امنیتی یعنی اردو، پولیس و استخبارات آن دولت است. اداره فاقد توان جنگی و امنیتی یک دولت واقعی نیست بلکه یک اداره پوشالی است. هیچ شکی نمی تواند وجود داشته باشد که اگر ده سال تمام یک اداره دست نشانده مسئولیت های جنگی و امنیتی یک کشور را بر عهده نداشته باشد، بلکه این مسئولیت ها توسط نیروهای خارجی پیش برده شود، آن کشور در واقع از خود دولتی نمی تواند داشته باشد و دولت واقعی یا تعمیل کننده سلطه و اقتدار طبقاتی در آن همان نیروهای اشغالگر خارجی خواهد بود.
اما باید توجه داشت که پروسه آغاز شده " انتقال مسئولیت های امنیتی " به رژیم دست نشانده نیز یک پروسه انتقال عام و تام این مسئولیت ها به رژیم نیست. چند روز قبل سخنگوی وزارت دفاع رژیم در یک مصاحبه تلویزیونی اعتراف کرد که در آن مناطقی که مسئولیت های امنیتی به نیروهای رژیم انتقال یافته است نیز نیروهای ویژه امریکایی با نیروهای مربوط به رژیم همکار و پشتیبان باقی خواهند ماند و در عملیات های نظامی ویژه سهم خواهند گرفت. به عبارت دیگر نیروهای رژیم دست نشانده مسئولیت های جنگی و امنیتی روز مره معمولی درین مناطق را پیش خواهند برد، اما عملیات های حساس جنگی و نظامی در این مناطق کماکان توسط نیروهای ویژه امریکایی و یا تحت رهبری آنان پیش خواهد رفت و نیروهای نظامی و امنیتی رژیم یا اصلا نقشی در پیشبرد عملیات های مذکور نخواهند داشت و یا دارای نقش تابع بوده و تحت رهبری نیروهای ویژه امریکایی حرکت و فعالیت خواهند کرد. در واقع همین سیستم عملیاتی است که بعد از سال 2014 در سراسر افغانستان تطبیق خواهد شد، البته در صورتی که پروسه " انتقال مسئولیت های امنیتی " به نیروهای رژیم دست نشانده تا آخر آن سال در سراسر کشور تطبیق شده و خاتمه یافته باشد.  
به این ترتیب پس از سال 2014 نیز، نیروهای اشغالگر امریکایی، با حضور در پایگاه های نظامی استراتژیک دراز مدت شان در افغانستان، نقش جنگی و امنیتی مستقیم شان در افغانستان را در یک شکل و صورت دیگر حفظ خواهند کرد و به همان پیمانه اقتدار و سلطه طبقاتی در جامعه را نمایندگی خواهند کرد و به همان پیمانه رژیم دست نشانده، رژیم پوشالی و فاسدی خواهد بود که نقش دولت افغانستان را بصورت دروغین بازی خواهد کرد.  
ما از همان آغاز تهاجم و لشکر کشی امپریالیستی به افغانستان و اشغال کشور، قاطعانه و روشن بیان کردیم که امپریالیست ها تحت رهبری امپریالیست های امریکایی بر مبنای یک استراتژِی دراز مدت جهانی و منطقه یی به این کار دست زده اند و مردمان ما باید برای برپایی و پیشبرد یک مقاومت و مبارزه طولانی علیه آنها و دست نشاندگان شان آماده گردد. در واقع همین موضوع مشخص، در متن و بطن ضرورت اساسی همیشگی وحدت کمونیست ها ( م ل م ها ) در یک حزب واحد، یک انگیزه ویژه برای آغاز و پیشبرد پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) در افغانستان به وجود آورد و ما قادر شدیم در طی تقریبا دو ونیم سال پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) کشور را نسبتا موفقانه پیش ببریم و با تدویر کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان، حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان را تشکیل دهیم. ما از همان آغاز پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان و سپس تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، یعنی از همان ابتدای تجاوز امپریالیستی به افغانستان، به اشغال در آمدن کشور و سرهمبندی شدن رژیم دست نشانده در آن، شعار ضرورت برپایی مقاومت ملی مردمی و انقلابی دراز مدت همه جانبه، بر محور مقاومت مسلحانه، علیه اشغالگران امپریالیست و دست نشاندگان خاین شان را بر افراشتیم. از آن موقع تا حال با قبول قربانی ها و تحمل سختی های مبارزه، به مقاومت ها و مبارزات مان ادامه داده ایم و راه آینده را نیز طولانی، سخت، پر فراز و نشیب، مملو از پیچ و خم ها و متضمن تحمل قربانی ها و مشکلات روز افزون در مقاومت و مبارزه می دانیم.
موقعی که سردمدار قصر سفید تعویض شد و بارک اوبامای دو رگه رویکار آمد، امپریالیست های امریکایی از زبان او از یک " استراتژی جدید " در قبال افغانستان صحبت کردند و نام آن را " استراتژی خروج از افغانستان " گذاشتند. ما همان موقع گفتیم که " استراتژی خروج " بارک اوباما، نه استراتژی خروج، بلکه استراتژی افزایش قوای اشغالگر در افغانستان و تحکیم اشغال کشور است. درین استراتژی ایجاد تغییرات معینی در همان استراتژی قبلی تعیین شده توسط بوش پدر و بوش پسر منظور شده است. این تغییرات علیرغم اهمیت قابل توجه و یا ناچیز تاکتیکی خود، نمی تواند به ختم اشغال افغانستان بینجامد، بلکه ممکن است شکل آن را تا این حد یا آن حد تغییر دهد و تغییرات کمی قابل توجه و تغییرات کیفی اندک در آن به وجود آورد.  
ممکن است ما بعد از سال 2014  شاهد حضور روزمره راهبندان های قوای خارجی در بزرگراه ها و جاده های شهر های مختلف کشور و خانه تلاشی ها و بمباران های قتل عام کننده یومیه و حملات دد منشانه دایمی بالای مناطق روستایی و شهری کشور توسط آنان نباشیم و این " مسئولیت های امنیتی " توسط نیروهای نظامی رژیم دست نشانده پیش برده شود. اگر چنین شود مقاومت و مبارزه روزمره مردمان ما نیز بیشتر در برابر همین نیروها جهت خواهد یافت. اما مقاومت و مبارزه ملی علیه قوای اشغالگر موجود در پایگاه های دراز مدت قوت های امریکایی در افغانستان، که نقش حامی و پشتیبان مستقیم رژیم دست نشانده را بر عهده داشته و در هر مورد حساس و ویژه در میدان نبرد حاضر خواهند بود، نیز چیزی نخواهد بود که نقش تابع و ثانوی پیدا نماید و عمدگی خود را از دست بدهد. رژیم دست نشانده و ضد ملی و حامیان اشغالگر امپریالیست شان، کماکان بلوک دشمن عمده مردمان کشور و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی، بر محور مقاومت مسلحانه، علیه آنها کماکان وظیفه و مسئولیت ملی مردمی و انقلابی ما خواهد بود.